کشته شده به دق. کسی که از دق کشته شود. آنکه از دق بمیرد. - دق کش شدن، دق مرگ شدن. مردن از دق. به اندوه سخت و غم جانکاه مبتلی آمدن. - دق کش کردن، دق مرگ کردن. به رنج و محنت و غصه مبتلی و به مرگ کشاندن کسی را. با اندوه دادن بسیار به او سبب مرگ او شدن. (یادداشت مرحوم دهخدا). - ، مجازاً، رنج بسیار دادن. دق مرگ کردن
کشته شده به دق. کسی که از دق کشته شود. آنکه از دق بمیرد. - دق کش شدن، دق مرگ شدن. مردن از دق. به اندوه سخت و غم جانکاه مبتلی آمدن. - دق کش کردن، دق مرگ کردن. به رنج و محنت و غصه مبتلی و به مرگ کشاندن کسی را. با اندوه دادن بسیار به او سبب مرگ او شدن. (یادداشت مرحوم دهخدا). - ، مجازاً، رنج بسیار دادن. دق مرگ کردن
عرق کشنده. آنکه عرق گیرد. آنکه عرق کشمش کشد. (یادداشتهای مرحوم دهخدا) ، آنکه عرق گل و بیدمشک و کاسنی و شاهتره و امثال آن با قرع و انبیق کشد. (یادداشت مرحوم دهخدا)
عرق کشنده. آنکه عرق گیرد. آنکه عرق کشمش کشد. (یادداشتهای مرحوم دهخدا) ، آنکه عرق گل و بیدمشک و کاسنی و شاهتره و امثال آن با قرع و انبیق کشد. (یادداشت مرحوم دهخدا)
مغلوب. زبون، مصور. نقاش. (آنندراج) : سالک همیشه طرح کش عشق ظالمم آن جان و دل که میدهم امروز باج نیست. سالک قزوینی. وصال شاهد معنی بوقت خود دریاب مباش طرح کش نظم آبدار عبث. میرزا رضی دانش (از آنندراج). و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 43 شود
مغلوب. زبون، مصور. نقاش. (آنندراج) : سالک همیشه طرح کش عشق ظالمم آن جان و دل که میدهم امروز باج نیست. سالک قزوینی. وصال شاهد معنی بوقت خود دریاب مباش طرح کش نظم آبدار عبث. میرزا رضی دانش (از آنندراج). و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 43 شود
مکبه. سرپوش: گفت برخیز و این ورق بردار وین طبق پوش ازین طبق بردار. نظامی. حریفی جنس دید و خانه خالی طبق پوش از طبق برداشت حالی. نظامی. طبق پوش برداشت ازخوان در ز در دامن شاه را کرد پر. نظامی
مکبه. سرپوش: گفت برخیز و این ورق بردار وین طبق پوش ازین طبق بردار. نظامی. حریفی جنس دید و خانه خالی طبق پوش از طبق برداشت حالی. نظامی. طبق پوش برداشت ازخوان دُر ز دُر دامن شاه را کرد پُر. نظامی
دهی است از دهستان میان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری، واقع در3هزارگزی شمال خاوری ساری بین رود تجن و نکا. دشت، جنگلی، معتدل، مرطوب مالاریائی با 900 تن سکنه. آب آن از رود خانه نکا. محصول آن برنج، غلات، پنبه، صیفی ولبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو است. دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان میان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری، واقع در3هزارگزی شمال خاوری ساری بین رود تجن و نکا. دشت، جنگلی، معتدل، مرطوب مالاریائی با 900 تن سکنه. آب آن از رود خانه نکا. محصول آن برنج، غلات، پنبه، صیفی ولبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو است. دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 10هزارگزی شمال خاوری فریمان و 8هزارگزی شمال شوسۀ مشهد به تربت جام. کوهستانی و معتدل با 162 تن سکنه. آب آن از قنات. و محصول آن غلات، بنشن و میوه ها. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 10هزارگزی شمال خاوری فریمان و 8هزارگزی شمال شوسۀ مشهد به تربت جام. کوهستانی و معتدل با 162 تن سکنه. آب آن از قنات. و محصول آن غلات، بنشن و میوه ها. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)